واژه های کلیدی: همراستایی منافع سازمانی و شخصی، ایجاد تعهد سازمانی
مردی نمک فروش، هر روز بار سنگینی از نمک بر روی الاغ خود میبست و به شهر می برد و می فروخت. یک روز هنگام عبور از رودخانه، پای الاغ سر خورد و افتاد. وقتی الاغ با کمک مرد بر روی پاهای خود ایستاد بیشتر بار نمک در آب حل شده بود. الاغ که فهمیده بود چقدر بارش سبک تر شده است باقی راه را تا شهر با خوشحالی طی کرد. روز بعد، مرد و الاغ دوباره با بار نمک عازم شهر شدند. الاغ با به خاطر داشتن اتفاق دیروز، هنگام عبور از رودخانه، دوباره خود را به درون آب انداخت و بار خود را سبک کرد. مرد با خود فکر کرد این طوری خیلی ضرر خواهد کرد و تصمیم گرفت به جای نمک چیز دیگری بفروشد.
بنابراین الاغ را برگرداند و دو بسته بزرگ پشم گوسفند بر روی الاغ بست. در گذر از رودخانه، الاغ دوباره خود را در آب اندخت اما وقتی بلند شد مجبور شد باری ده برابر سنگینتر از قبل را تا شهر حمل کند.
برداشت
هر سازمان ماموریتی دارد و انتظار می رود که هر یک از کارکنان سازمان ، همراه سازمان بوده و به آن در پیشبرد ماموریت کمک کنند. ممکن است کارکنان، آنچه را که سازمان از آنها می خواهد، به طور معمول انجام دهند اما در واقع، انگیزه اولیه کارکنان، دلیل دیگری دارد. کارکنان کار می کنند برای اینکه مخارج زندگی خود را تامین کنند. اگرچه کارکنان، متعهد به کار هستند اما اگر همراستایی (لازم و موثر) بین ماموریت کارکنان و ماموریت سازمان وجود نداشته باشد، انگیزه لازم نیز وجود نخواهد داشت تا کارکنان بیش از آنچه که باید، برای سازمان کار کنند یا به سازمان کمک کنند تا به اهداف بزرگتری دست یابد.
یکی از نقش های اصلی مدیر این است که به کارکنان کمک کند تا به هدف بالاتری در کارشان فکر کنند. البته دستیابی به چنین شرایطی مستلزم فراهم کردن نیازهای اولیه و سطح پایین در سلسله مراتب نیازها (چه در محیط زندگی و چه در محیط کار) است تا کارکنان انگیزه لازم برای پذیرش اهداف عالیتر را داشته باشند.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
واژه های کلیدی: رشد و تعالی، مسیر شغلی، برنامهریزی پیشرفت شغلی
ادموند هیلاری اولین مردی بود که اورست، بلندترین قله جهان را فتح کرد. البته او سال قبل هم کوشیده بود صعود کند، اما موفق نشده بود. با این وجود، مسئولان، متوجه تلاش او شدند و از او خواستند برای مردم سخنرانی کند.
هیلاری مشکلاتش را به مردم گفت و پس از تشویق حاضران، گفت که احساس ناکامی و ناتوانی می کند. اما بعد، ناگهان میکروفون را رها کرد، به تابلویی که مسیر حرکتش را مشخص می کرد، نزدیک شد و فریاد زد:
"کوه اورست، بار اول بر من پیروز شدی! اما سال دیگر تو را شکست میدهم و دلیلش ساده است: تو دیگر به اوج ارتفاعت رسیده ای، اما من تازه دارم رشد میکنم!" او سال بعد قله را فتح کرد.
برداشت
یکی از توانایی ها و هنرهای مدیران موفق، ترسیم نقاط روشن و مسیر پیشرفت شغلی کارکنان است. به نیروهایتان نشان دهید که به کجا باید صعود کنند و یاد دهید که نرسیدن به قله موفقیت را شکست ندانند. از آنها حمایت کنید و روحیه جنگندگی و استقامت را در آنها پرورش دهید. دست کم،مانع پیشرفت آنها در مسیر تعالی سازمانی و فردی نشوید.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
تاجری بزرگ در باغش قدم میزد و از دیدن درختان و میوه های آن لذت میبرد. او پس از مدتی به باغبانش گفت: کاشت درخت الماس را باید زودتر شروع کنی. باغبان در جواب بازرگان پاسخ داد: چشم آقا، ولی همانطور که میدانید درخت الماس پس از صد سال، به میوه مینشیند. بازرگان، اندکی به فکر فرو رفت و در حالی که به دوردستها خیره شده بود، با جدیت تمام به باغبان گفت: اگر اینطور است پس همین حالا شروع کن.
برداشت
سازمانها باید اهداف خود را طبقه بندی نموده و با اولویت بندی صحیح، در تبدیل اهداف بلند مدت به کوتاه مدت (هدفگذاری) برنامه ریزی مناسب نماید. اما نکته مهم این است که نباید صرفاً بر نتایج زود بازده و در دسترس متمرکز شد و اهداف کلان و یا دیر بازده را به فراموشی سپرد. متاسفانه برخی مدیران، توجه خاصی بر نتایج آنی و زود بازده دارند. این امر میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. یک دلیل این است که آنها با تکیه بر همین نتایج می توانند راندمان کاری خود را بالا نشان داده و یا نظر موافق دیگران را سریعتر به خود جلب نمایند. اما دلیل دیگر میتواند کم حوصلگی، فشار زمان، الزام پاسخگویی به ذینفعان، تغییر مداوم مدیران و ... باشد.
علت هر چه باشد مطمئناً به سود سازمان، مأموریت و رسالت آن نخواهد بود. یکی از بخشهای مهم تعریف مدیریت، تلاش در جهت تحقق اهداف مشترک سازمانی و رسیدن به مطلوب نهایی سازمان است. بنابراین، نباید به صرف اینکه تحقق اهداف سازمانی مستلزم زمان زیادی است از آن، چشم پوشی و یا به زمان دیگری موکول نمود. مدیریت زمان تنها فرایند مشخص نمودن اولویت های شما نیست بلکه تشخیص مقدار زمان موجود و شیوه به کار بردن این زمان برای انجام کار را نیز شامل می شود. اگر میتوانید کاری را سریعتر از دیگران انجام دهید پس آن را به دیگری واگذار نکنید.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
در بعد از ظهر اکتبر ۱۹۶۸، با وجود اینکه یک دونده اتیوپیایی به مقام اول مسابقات ماراتن المپیک رسیده بود و حتی جوایز نفرات برتر نیز اهدا شده بود، اما همچنان گروهی از تماشاچیان برای دیدن آخرین دونده، در ورزشگاه مکزیکوسیتی منتظر مانده بودند.
مدتی گذشت و همه به خیال اینکه او دست از دویدن برداشته است، در حال متفرق شدن بودند که صدای بلندگوی ورزشگاه، همه را به خود آورد. آخرین دونده هنوز مشغول دویدن در دور ۲۶ مایلی بود. بله، او کسی نبود جز جان استفان آکواری از تانزانیا. همینطور که او به دروازه ورزشگاه نزدیک میشد، تماشاچیان متوجه بانداژ پای خونین وی شدند. مشخص بود که جان در طول مسیر افتاده و زخمی شده است، اما جالب بود که دست از دویدن برنداشته بود. همه از جای خود برخاستند و تا رسیدن او تا خط پایان برایش کف زدند.
همانطور که آکواری لنگان لنگان خود را به خط پایان میرساند، یکی از خبرنگاران از او پرسید، چرا با وجود جراحت و نبود هیچ شانسی برای بردن مدال، مسابقه را ترک نکردی؟ و او پاسخ داد: کشور من، مرا فقط برای شروع نمودن مسابقه به مکزیکوسیتی نفرستاده است، بلکه مرا فرستاده تا مسابقه را به پایان ببرم.
برداشت
راه رسیدن به کمال، سفر به درون است. سفری برای کشف و شناسایی ارزش ها و باورهای بنیادی. لائوتسه معتقد است؛ تنها دارایی هر کس عمل اوست. پس عامل حرکت هر فرد و در نتیجه، هر سازمان، ارزش های بنیادی و باورهای آنان است. هنر مدیر آن است که بتواند این روحیه را در افرادش پرورش دهد. روحیه ارزش نهادن به ارزشها. روحیه حرکت و گذشتن از خط پایان (رسیدن به هدف). باید مستقل از نتیجه، حرکت کرد. فقط در مسابقه شرکت نکنیم. بلکه آن را به پایان ببریم.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
شرکت مک دونالد شعبه عربستان، در یک اقدام تبلیغاتی برای جام جهانی ۲۰۰۲، روی کیسه ها، بسته بندی ها و پاکت هایی که به مشتری می داد، پرچم تمام کشورهای شرکت کننده در جام جهانی 2002 را چاپ کرد. این یک اقدام تبلیغاتی برای فروش بیشتر بود چون عربستان یکی از کشورهای شرکت کننده در این جام بود و مک دونالدِ شعبه عربستان فکر می کرد که اگر پرچم آن کشور هم به عنوان یکی از شرکت کننده ها بر روی بسته بندی ها باشد، مردم استقبال بیشتری از شعبه مک دونالد خواهند کرد.
اما به یکباره شعبه مک دونالد عربستان، توسط مشتریان تحریم شد! مشتریان به شدت ناراضی شدند. مدیران ارشد مک دونالد متعجب بودند چون فکر می کردند با این اقدام، موفقیت بسیار عظیمی کسب خواهند کرد ولی با یک شکست واقعی روبرو بودند. اما دلیل چه بود؟
روی پرچم عربستان، نام مقدس خداوند نقش بسته و طبیعی است کیسه هایی که ساندویچ های مک دونالد در آن قرار دارد، بعد از مصرف در سطل آشغال انداخته می شوند. مردم عربستان به شدت ناراحت بودند و نارضایتی آنان اوج گرفت. مک دونالد شعبه عربستان متوجه خطای بزرگی که مرتکب شده بود شد و به همین منظور، با تمام شرکتهای خدماتی فعال قراردادی منعقد نمود تا تمامی این کیسه ها را از سطح شهر جمع آوری کنند و این اقدام خود را در روزنامه ها، بیلبوردها و مراکز تبلیغاتی دیگر به اطلاع مردم رساند. سپس به تمام مردم اعلام کرد که به هر فردی یک کیسه، جمع آوری و ارائه کند، یک مک دونالد رایگان ارائه خواهد شد و اینگونه از یک شکست حتمی رهایی پیدا کرد و توانست دوباره جایگاه خود را در بین مردم به دست آورد.
برداشت
یکی از استراتژیهای مهم شرکتهای بزرگ داخلی ویا بین المللی، هم سو کردن کارها و وظایف خود با ارزش های حاکم در آن محیط است، اما این همسوئی با ارزشها، بدون بررسی دقیق محیط و آشنایی با فرهنگ افراد و نیز تغییر دادن عادات، اعمال و نگرشها به دست نمی آید. در برخورد با نیروی انسانی، باید به آداب، سنن و آیین آنها توجه داشت و احترام گذاشت. با روی خوش، به اشتباهتان اعتراف کنید. در کنار هر مدادی، یک پاکن نیز لازم است.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: باید از تو عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت، آسیب و شکستگی ندیده باشه. پیرمرد غمگین شد و گفت: عجله دارم و فکر میکنم نیازی به عکسبرداری نباشد. پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیرمرد پاسخ داد، زنم در خانه سالمندان است، هر روز صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمی خواهم دیر شود. پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم. پیرمرد در جواب با اندوه پاسخ داد: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد. حتی مرا هم نمی شناسد. پرستار با حیرت پرسید: وقتی که نمیداند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است!
برداشت
به ارزشهای سازمانیتان، اعتقاد جانانه داشته باشید. چندان مهم نیست که دیگران چه میزان و با چه کیفیتی به ارزشهای حاکم پایبندند، مهم این است که شما به آن ارزشها چقدر اعتقاد دارید.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
سرباز اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند. افسر مافوق به او گفت: اگر بخواهی میتوانی بروی، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه؟ دوستت احتمالاً مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی.
حرف های مافوق اثری نداشت و سرباز به نجات دوستش رفت. او به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند. افسر مافوق به سراغ آنها رفت، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت: من به تو گفته بودم که ممکن است ارزشش را نداشته باشد. متاسفانه دوستت مرده! خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی.
سرباز در جواب گفت: قربان، ارزشش را داشت. مافوق پرسید: منظورت چیست که ارزشش را داشت!؟ سرباز جواب داد: بله قربان، ارزشش را داشت، چون زمانی که به او رسیدم هنوز زنده بود، من از شنیدن چیزی که او گفت احساس رضایت قلبی میکنم. او به من گفت: میدونستم که تو به کمک من می آیی. من به خاطر این ارزش، از کار خودم کاملاً راضی ام.
برداشت
در بسیاری از اوقات، ارزش کاری که می خواهید انجام بدهید بستگی به این دارد که چگونه به مسئله نگاه میکنید. ندای درونی و باورهای قلبی خود را فراموش نکنید. وجدان کاری نیز از همین مقوله است. همواره تثبیت ارزشها، کاری دشوار بوده است. ارزشهای حاکم بر سازمان (یا جامعه) را در خود نهادینه کنید و همیشه از آنها سخن بگوئید. اجازه دهید افرادِ تحت مسئولیت شما نیز پایبندی خود به این ارزشها را نشان بدهند.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
مدیر جوانی که در پایان روز در حال ترک شرکت بود، دید که آقای مدیرعامل جلوی دستگاه کاغذ خردکن ایستاده و کاغذی در دست دارد. او از مدیر عامل پرسید: میتونم کمکتون کنم؟ مدیرعامل به مدیر جوان پاسخ داد: خانم منشی رفته، میتونی این دستگاه رو روشن کنی؟ مدیر جوان گفت: البته و دستگاه را روشن کرد، کاغذ را وارد کرد و دکمه استارت را فشار داد.
مدیرعامل در حالی که کاغذ به درون دستگاه کشیده میشد گفت: ممنون از کمکت جوان. من فقط یه کپی ازش لازم دارم.
برداشت
در بعضی مواقع، مدیران ارشد، از یادگیری و بکارگیری مهارتهای مورد نیاز خود همچون مهارت ادراکی و فنی، غافل هستند و تلاشی برای یادگیری بیشتر از خود نشان نمی دهند. هر مدیری، علاوه بر دارا بودن مهارتهای ادراکی و انسانی (بسته به موقعیت سازمانی)، باید دارای مهارت فنی نیز باشد.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی
روزی شاهی از وزیر خود پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟ وزیر گفت: شکر خدا، اوضاع به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند! شاه گفت: نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود باید کفاشان به مکه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند کفش بخرند مجبورند به تعمیرش می پردازند.
برداشت
یک شاخص مناسب می تواند در عین سادگی
بیانگر وضعیت کل سازمان باشد. در
تحلیل شاخص باید جنبه های مختلف را بررسی نمود. گاهی بهبود ناگهانی یک شاخص می تواند
بیانگر رشدهای ناموزون سیستم است.
- برگرفته از کتاب "اصول مدیریت و کسب و کار در سرزمین حکایات" نوشته وحید نثائی